+بلاگفا "خر" است ! یعنی به معنای واقعی خر است!
شوخی ام ندارم...دوساعته دارم پستای فاطمه رو میخونم هرچی میرم توش نمیاد
ممکنه مشکل از نت باشه عایا؟پس چرا بیان باز می شه؟
چرا بلاگفا دوست داره خربازی دربیاره؟؟
+دیروز که خونه ی ندا بودیم،منیر یه شلوار گشاد پوشیده بود. منم قشنگ برعکس اون یه دامن تنگ مشکی. دیگ آخربار خستم کرده بود. هم به منیر هم به شیما شِکوه کردم. جفتشونم گفتن لباست خوبه که؟! خیلی قشنگه! خب کوفت له شدم!اصن من ازاین به بعد بالباس خواب llمیاااام...:
+راجع به زبان اصن نظری ندارم . یعنی حال ندارم خسته ام...! من نمیدونم تاآخرمرداد چه جوری تحمل کنم این همه کلاسو؟؟خورد شدم...تازه جالب اینجاست که وزنم هم اضافه میشه!!مگه چی میخورم من؟؟
+دارم می تفکرم کاش ناخونامو واسه بسکت کوتاه نکرده بودم. همشو باهمین دستگاه مانیکورِ درست میکردم لاک بنفش می زدم...! خیلی بهتر بود!
+آهان گفتم لاک...!! دلم لاک کالباسی و صورتی آروم و سفید و سبز و زرد میخواد!!فقط همین کم بود!
+دیروز توراه برگشت المپیاد ، گلسا گفت تابستون مال پول دراوردنه چرااینقدرکلاس میری؟اصن استقلالو عشقه!! . . . خواستم بگم من از فوتبال بدم میاد بعدگرفتم چی میگه...گفتم:آرهههه منم عاااااااشق استقلالم اینقدر دوست دارم تنها زندگی کنم!!
+نت خر بود... بلاگفا هم خر تر... یه مدتم بود ننوشته بودم... این کار بهترین گزینه بود...
+دارم فکر میکنم دوسال دیگه که اندازه منیر میشم ... سال بعدش18 سالم میشه...به یه گوشی؛خدا و پدر و مادرم میخوان برسم یانه؟؟
- چند وقت بود که قیافش یادم رفته بود وتقریباسخت به ذهنم می اومد...با خوندن خیالات شیرین چند صفحه پیشم ، دلم شروع به غش رفتن و تنگ شدن و قلبم برای لحظه ای شروع به تند تپیدن کرد...حس می کردم الکی ــست یا اصلا نیست... قانع شدم خدایا! مرسی!
- ارتباط برقرار کردن اصن هم سخت نیست!
- اَه اَه بدم میااااد . . . !
- ذهنم اینقدردرگیره که هر موقع دست به قلم بشم می تونم بترکونم... درحد 10 صفحه(برای هربار دست به قلم شدن درباره ی هر موضوعی!!)...
- مانتو رو کجای دلم بزارم؟ خیلی ضایعه... حداقل تیزهوشانا روباهم هماهنگ می کردن مثه هم... بقیه هم مثه هم...یه گـــ*ــهی می خوردن!!
- زبان رو بلدم... خوندم... تمریناشو کجای دلم بزارم؟؟
- از کاندیشنال ها بدم میاد میترسم گند بزنم...من ک استرس ندارم ولی الان باید گفت:گور بابای عشقم آرامش!!
- تموم نمیشه هی یه حس دیگ یه فکر دیگ... بسه خب به جاش پاشو برو زبان بنویس دختر خوب!!
پ.ن: زبانوب معنای واقعی گند زدم... لازم ب ذکر است حوصله نداشتم... مشکلم کاندیشنال ها بود دقیقا...!!
پ.ن2: اگ من قول بدم دان نکنم یعنی میشه پرنتس گرامی بنده نت رو فیری کنن عایا؟؟
پ.ن3:الان میرم برنامه فردای المپیادو ببینم... اگه خوندی داشتیم چه خاکی توسرم بریزم؟؟؟؟؟؟
پ.ن4:چرا سر زبان فکرم از سام بادی به سمت مرضیه کشیده شد؟؟ یاحتی ع مثلا نه؟؟؟ چرا مرضیه عاخه؟؟؟ چرا یهو همچین حسی کردم خدایا؟؟ دست از سر من بدبخت بردار با این احساسات مزخرف... اه!